شاید فکر کنی دائی تورا فراموش کرده
اما نه !
اصلا اینطور نیست !
گاهی سکوت
ابهام عشقی است که
در کوچه های بی کسی
هوار می زند
اما
صدایش را
حتی تو نیز
نمیشنوی !
من هنوز در سحر گاه آن بندر یخ زده
و شامگاه تیره دشت بی پناهی
به دنبال تو می گردم
گرچه
امیدم را از دست داده ام
اما
عشق توست که مرا در ابهام فرو برده
همیشه فکر میکنم
روزی که بیآئی
کجا هستم ؟!