اشگ مهتاب

فقط برای تو می نویسم...

اشگ مهتاب

فقط برای تو می نویسم...

چشمان بسته...

 

پشت پنجره آروزو هایم

هنگامی که چشمانت را بسته بودی

آرام آرام

ولی بی قرار می گذشتم .

خانه ما

یک پنجره بیشتر تداشت

پنجره ای که

آنطرفش کوچه بود

وفاصله من و تو

به اندازه

آن دو قلبی بود

که

پنجره را

از کوچه

جدا می کرد

قرار ما همیشه

اینجا بود

...

من ماندم

ولی

تو نماندی

هنوز هم در کنار این پنجره

چشمانت را

بسته میبینم...