قسمت منم اینه که همیشه توی این ایستگاه منتظر بمونم...
از اون لحظه ایکه آخرین کلام تورو توی نامه ات خواندم تا این لحظه
دلم مثل سیرو سرکه می جوشه و تا برگردی یه سیر ترشی درست و حسابی برای دوستات داری .
کاش بهم نمی گفتی داری میری
من همه ی دلخوشیم صدای توست ، حرفای توست ، قصه های توست
اگه تو هم نباشی من بغضمو تو دامن کی خالی کنم؟
با کی حرف بزنم ؟ برای کی گریه کنم ؟
گفتم گریه...! نه... گریه نه... باید بگم با کی بخندم ؟
خنده های تو دل منو خیلی شاد میکنه ولی خدا نکنه غم داشته باشی که دنیا رو روی سرم خراب میکنی .
اینم از خاصیت پدر بودنه دیگه ...!
دلم برات تنگ شده ، برای حرفات ، برای بیصبری هات ، برای شادی هات ...
مواظب سلامتیت باش و خودتو بپوشون اگه این دفه مریض بشی من می دونم با تو...ده هه !