دیروز
نوشته تورو خواندم
همزمان ،
پیک پدر از کربلا آمد .
خوشحال بودم که آرزویم به اجابت رسیده بود
اینکه تو در وعده گاه بودی یا نبودی مهم نبود
مهم این بود که تورا در آنجا حس می کردم
و دنیای بسیار زیبائی رو در میعادگاه عشق تجسم می نمودم.
لحظه های بس غنی را شاهد بودم
و حالت های خارج از دنیای مادی .
سال نو رو با چنین عوالمی آغاز کردم
شاید هیچ سالی
چون امسال نبود.
و تو
در بهترین حالات مجسم می شدی
من تورا با سعید می دیدم
و تو با نی نی بودی
فرق پدر با تو
همین بود وبس...