اشگ مهتاب

فقط برای تو می نویسم...

اشگ مهتاب

فقط برای تو می نویسم...

وقتی نباشی...

 

خب دلم تنگ شده !

مگه وقتی تو دلت تنگ باشه چیکار میکنی؟

منم مثه تو

بر میگردم پیش خاطراتم

دنبال لحظه ها میدوم

باهاشون گرگم به هوا بازی می کنم

گاهی جوَ اونا منو میگیره

میرم توی فضای خاطره و گم میشم...

توی این فضا، دس کسی بهم نمی رسه

کسی نمی دونه کجام

بعد احساس می کنم سبک شده ام

بال می زنم و بهر کجا که دلم بگه میرم

آهای...فکر بد نکنی ها

دل پدر هر جائی نیست

مخصوصا این روزا که سخت آشفته ست

و...بسیار تنها...

دیدی !؟ بچه های کوچیک

وقتی توی خیابون

مادرشونو گم میکنن چه حالی دارن ؟

دل پدر، همونطور لرزونه

ونگران...

دس خودم نیست

کاش اینقدر وابسته نمی شدم

وقتی صدای تو نباشه

سکوت ، بوی غم میده

یه احساس ترس  فضای دلمو پر میکنه

هزار بار دق مرگ میشم تا دوباره

برگردی.

از بس آیة الکرسی خوندم

از بس لکو لوچم بین این جماعت بازو بسته شده

از نگاهها معلومه مردم چی فکر می کنن

شاید یه نگاه

خیلی محترمانه بهم بگه:

پدر شما خلین ؟

و منم در کمال فروتنی بهش میگم:

آره...

و این درست در لحظه ایست

که دعایم بسوی تو پرواز می کنه...