اشگ مهتاب

فقط برای تو می نویسم...

اشگ مهتاب

فقط برای تو می نویسم...

رها شدم

دیگه مجبور شدم کاری که بهم محول شده بود رو رها کنم !

احساس کردم  که نمیشه با کسانی که تظاهر به مردم داری می کنند کار کرد

اونا زیر پوشش سیاست های نادرست ، گناه ندونم کاری شونو بگردن آدمائی

مثه من میندازن

البته خدا به حق است وماه هیچوقت زیر ابر نمی مونه

بابا جونم یه موقع ناراحت نشی ها

من به هیچوجه نیازمند چیزی به عنوان گذران عمر نیستم

زندگی من بیشتر معنوی بوده تا مادی

دوستان زیادی دارم که هر کدومشون اداره کننده بخش مهمی از

اقتصاد این مملکتن

اما دریغ که بدانند من چه می کنم

همیشه آنها به طرف من آمده اند

و من همیشه به طرف خدا رفته ام

اینجا هم که بودم افتخاری بود ولی وقتی متوجه شدم که دروغگو و متظاهرند

 ترکشان کردم

من اجازه نمی دهم دنیای پاک و لطیفم آلوده امیال کسانی چون...

وای که حتی از بردن نام اونا اکراه دارم

من هر لحظه خدارا ناظر اعمالم می بینم و به همین جهت سعی می کنم کسی

باشم که او دوست دارد

حالا فکر نکنی دارم جانماز آب می کشم...نه ...منم روزگاری غافل بودم

منم گناه کردم اما نه از روی عمد

غفلت های من موجب گناه می شد

و بعد به مرور زمان خود را آراستم تا به اینجا کشیده شدم

این بار هم خوشحالم که از امتحان الهی سربلند بیرون آمدم

یقین دارم که دنیا دار مکافات اعمال ماست

و من لحظه لحظه شاهد این مکافات بوده ام اما چه سود

برای هرکس که بگوئی نیشخند می زند

خدا کند ما غافل نباشیم

خدا کند انسان باشیم