اشگ مهتاب

فقط برای تو می نویسم...

اشگ مهتاب

فقط برای تو می نویسم...

خواب

 

 

صدای سوت قطار ...از اون دور ها شنیده شد.

دقایقی بیشتر به نیمه شب نمانده بود

قطار رسید

دو تا چشم منتظر کوپه هارا می جست

اما باز هم تو را نیافت

اینجا ایستگاه بود

و تو در خانه بودی...

***

حالا من مانده بودم و

دلشوره های من

چقدر با هم مانوسیم !

شب از نیمه گذشته بود

صدائی  را شنیدم

انگار تو بودی

پدر...من آمدم

***

چقدر این صدا خسته بود !

ونمی دانم از کجا می آمد

احساس کردم آرام تر شده ام

و بعد بخواب رفتم.

وچه خواب شیرینی !