اشگ مهتاب

فقط برای تو می نویسم...

اشگ مهتاب

فقط برای تو می نویسم...

تولدت مبارک

بیست و هشتمین روز مرداد ماه بود که

آمدی

هنگام ظهربود

موذن خدا و مردم را فریاد می کرد

حی علی الصلواه

حی علی الفلاح...

عکس آمدنت را ندارم

نبودم که بدانم چگونه بودی

اما زمان یکسالگی تورا دارم

در خوابی معصومانه

مانند یک فرشته آرمیده ای

این تصویر همیشه با من است

و کسی نمیداند او کیست

من میدانم و تو

وخدائی که همیشه با ماست

فکر نکن نوشتن آسان است

به سختی می نویسم

دلم نمی خواهد یاد آور گذشته ها باشم

اما آنچه گذشت

تقدیری بود که خداوند برای تو رقم زده بود

من سپاس می گذارم خداوندی را

که شیمایم را تنها نگذاشت

من به درگاه پروردگاری ساجدم که از شیمای من

شخصیتی متفاوت ساخت تا آبروی مادری باشد که جوانیش را

فدای او کرده است

مهم نیست که چند سال گذشته

مهم این است که تو دوباره به دنیا آمدی

این بار با تحولی شگرف

گرچه جای سعید خالی است اما حضور دارد

میبیند، حس می کند.

همآنگونه که ما حس می کنیم

من کنار اشگ ها و شادی های تو ، همیشه با توام

تولدت مبارک...

 

تولدت مبارک

شیما جان

 

 

 

 

 

 

       تولدت مبارک

                  

              

                                 

               

                                         

صدای شوق

خیلی دوس داشتم صدای شوق تورو

یکباره دیگه بشنوم

یادته اونشب

بعد از نیمه شب

چگونه فریاد میزدی؟

من صدای شوق تورو در خواب شنیدم

آمدم پیشت

اما نبودی

فقط یه نوشته گذاشته بودی

نوشته ایکه سر شار از امید بود

مملو از خوشحالی

همونی که برات همیشه آرزو می کنم

لحظه لحظه این خوشحالی تورو تا اینجا دنبال کردم

دارم ساخته شدنت رو می بینم

دارم میبینم که چگونه رشد میکنی

دارم مراحل طی کردن آزمونت رو با بی صبری نگاه می کنم

عالیه

و چه زیبا رشد میکنی

گاهی اندکی حسرت از عمق رشدت پیداست

اما خیلی زود محو می شود

زیبائی در خلوص رشد است

و تو بسیار زیبائی

و من شاکر

و تو بیش از من عاقل

دست مریزاد بابا ...دست مریزاد

نه میدانم کجائی

نه میدانم چه میکنی

فقط میدانم با خدائی

خیالم راحت است

کمتر گونه ای چون تو می تواند پذیرای مشیت الهی باشد

غم نخورد،غصه نداشته باشد، قوی باشد

دیگران را آرام کند

مگر چقدر زندگی کرده ای که صبرت ایوب را می شکند

مگر چقدر خوانده ای که علمت،

فضیلتی باشد برای هم سن و سال های تو

رشد تو با عنایت حضرت حق همراهست و الا این نبودی

تو بهترین فرزندی هستی که دیده ام

گاهی از تو می آموزم

و افتخار می کنم که از بچه ام آموخته ام

من در آزمون تو ، تحمل بارسختی را درک کردم

و تو تحمل کردی

ناله های تو

گلایه های تو

اشگ تو

هنگامیکه با خدا حرف میزدی

در نوشته های تو حس می شد

روی سخنت با ما بود اما دلت پیش خدا

خدائی که تورا می آزمود

و تو آزمونش را دریافتی

او تورا قبول کرد

و تو باور نکردی

ریسمان امیدت باریک شد

آنقدر که دریافتی پاره خواهد شد

اما نشد

میدانی چرا؟

چون به خدا ایمان داشتی

دلت را به رحمت بی منتهایش وصل کن

تا آنچه می خواهی حاصل شود

تو بهترین فرزند خدائی

هزار آفرین بر همت و غیرتت،

گذشت و ایثارت

تو قبول شده ای

خودت نمیدانی !!

پاداش تلاش

باور کن

هروقت اومدم اینجا

و چشمم به اسم حضرت زهرا افتاد

دلم نمی آمد روی این اسم چیزی بنویسم

نیازی هم نبود

مگه یه پدر چی داره که بگه

اما موفقیت تو از همه مهمتر بود

خدا رو شکر که روی دعا کنندگان تو رو زمین ننداخت

اما خود تو از همه مهم تر بودی

دلت پاک بود

قلبت سالم بود

ارتباطت با خدا خالصانه بود

و خیلی چیزای دیگه که دخیل بود

از جمله خواستنت

هدفت ، تلاشت ، بی خوابی هات

تو و کارات از همه مهم تر بود

خدای مهربون رو شاکرم که با عنایتش به تو

دل اونائی رو هم که تورو دوس دارن خیلی شاد کرد

در طول مدتی که چیزی ننوشتم اتفاقات جالبی افتاد

دیگه می ترسم برات بنویسم

چون یه دفعه نوشته بودی ( البته به شوخی) حسودیت میشه

نمی دونم چرا خدا منو از بین این همه آدم انتخاب می کنه

منکه خودم کلی درد دارم

این حساسیت های عاطفی هم کم کم منو از پا در میآره

اینکه میبینی گاه و بی گاه کسی مثه من میآد  توی نت

به این سادگی ها هم نیس

اون بچه منو مبتلا کرد به این عادت

در واقع انتهای رابطه ام با پرستو بود که تورو دیدم

و اگه میبینی اینجا هستم بیشتر به خاطر توئه

و الا فرصت من اندکه

و دیگه حال اون روز هارو ندارم

فکر می کنم تو با نوشته هام دلخوش میشی

اینه که دریغ نمی کنم و هر کاری که دل تورو خوش کنه انجام میدم

احساسی که دارم یه حس بسیار لطیفیه که در غیاب پرستو ،

تو برام بوجود آوردی

خودتم دیگه میدونی اگه یه موقع نتونی بنویسی که

من ازت با خبر باشم درست مثه یه پدر دلم برات شور میفته

اینکه میبینی اینجا کامنتش بسته است

اینکه میبینی اینجا یک طرفه است

همه اش به خاطر توست

دوس ندارم توی دنیای بل بشوی کنونی

خدشه ای به احساسمون وارد بیآد

حرفای تورو همیشه توی تنهایی هات می خونم

در واقع وبلاگ اصلی من اونجاس

اینجا خونه ی نکته هاست

بیشتر حرفامو پیش تو می زنم

با شادی های تو دلشادم

و غم هات غصه دارم می کنه

فکر می کنم تو و مهربونی هات برای کسی که نمیشناسیش

ندیدیش ، نمیدونی کیه

یک لطف الهیست

شایدم خدا می خواسته زیاد غصه نخورم که تورو

بهم هدیه داده

من خوشحالم که با تو تنها نیستم

خوشحالم که تو منو پدر صدا می کنی

همیشه برات آرزوهای قشنگ دارم

مواظب سلامتیت باش

تا زمانی که باشم بدون تو نمیمانم انشااله...

مبارکت باشه...

به بهترین یار و مونس تنهائی هایم

موفقیتت رو تبریک میگم