اشگ مهتاب

فقط برای تو می نویسم...

اشگ مهتاب

فقط برای تو می نویسم...

پاداش تلاش

باور کن

هروقت اومدم اینجا

و چشمم به اسم حضرت زهرا افتاد

دلم نمی آمد روی این اسم چیزی بنویسم

نیازی هم نبود

مگه یه پدر چی داره که بگه

اما موفقیت تو از همه مهمتر بود

خدا رو شکر که روی دعا کنندگان تو رو زمین ننداخت

اما خود تو از همه مهم تر بودی

دلت پاک بود

قلبت سالم بود

ارتباطت با خدا خالصانه بود

و خیلی چیزای دیگه که دخیل بود

از جمله خواستنت

هدفت ، تلاشت ، بی خوابی هات

تو و کارات از همه مهم تر بود

خدای مهربون رو شاکرم که با عنایتش به تو

دل اونائی رو هم که تورو دوس دارن خیلی شاد کرد

در طول مدتی که چیزی ننوشتم اتفاقات جالبی افتاد

دیگه می ترسم برات بنویسم

چون یه دفعه نوشته بودی ( البته به شوخی) حسودیت میشه

نمی دونم چرا خدا منو از بین این همه آدم انتخاب می کنه

منکه خودم کلی درد دارم

این حساسیت های عاطفی هم کم کم منو از پا در میآره

اینکه میبینی گاه و بی گاه کسی مثه من میآد  توی نت

به این سادگی ها هم نیس

اون بچه منو مبتلا کرد به این عادت

در واقع انتهای رابطه ام با پرستو بود که تورو دیدم

و اگه میبینی اینجا هستم بیشتر به خاطر توئه

و الا فرصت من اندکه

و دیگه حال اون روز هارو ندارم

فکر می کنم تو با نوشته هام دلخوش میشی

اینه که دریغ نمی کنم و هر کاری که دل تورو خوش کنه انجام میدم

احساسی که دارم یه حس بسیار لطیفیه که در غیاب پرستو ،

تو برام بوجود آوردی

خودتم دیگه میدونی اگه یه موقع نتونی بنویسی که

من ازت با خبر باشم درست مثه یه پدر دلم برات شور میفته

اینکه میبینی اینجا کامنتش بسته است

اینکه میبینی اینجا یک طرفه است

همه اش به خاطر توست

دوس ندارم توی دنیای بل بشوی کنونی

خدشه ای به احساسمون وارد بیآد

حرفای تورو همیشه توی تنهایی هات می خونم

در واقع وبلاگ اصلی من اونجاس

اینجا خونه ی نکته هاست

بیشتر حرفامو پیش تو می زنم

با شادی های تو دلشادم

و غم هات غصه دارم می کنه

فکر می کنم تو و مهربونی هات برای کسی که نمیشناسیش

ندیدیش ، نمیدونی کیه

یک لطف الهیست

شایدم خدا می خواسته زیاد غصه نخورم که تورو

بهم هدیه داده

من خوشحالم که با تو تنها نیستم

خوشحالم که تو منو پدر صدا می کنی

همیشه برات آرزوهای قشنگ دارم

مواظب سلامتیت باش

تا زمانی که باشم بدون تو نمیمانم انشااله...