اشگ مهتاب

فقط برای تو می نویسم...

اشگ مهتاب

فقط برای تو می نویسم...

آغاز سفر

امروز

مهتاب هم رفت

وچه سفری !

من ماندم وتو

و دلتنگی های ناشی از انتظار

شاید امشب ،  در حرم باشد

غریبی که میهمان امام غریب است

نمی دانستم از آنجا به کجا خواهد رفت

دیشب برایم نوشت

بعد از زیارت امام غریبان

به زیارت امام شهیدان می رود

کربلا...نجف

و چه سعادتی

قرارمان روی تل زینبیه بود

یک قرار رویائی

اما  !

حقیقت چیز دیگری بود

او باید به کربلا میرفت تا پس از 17 سال

آرام بگیرد.

مشهد و کربلا دو تفاوت عمده دارد

وقتی به زیارت امام رضا  میروی

برای گریستن آزادی

برای دردودل کردن آزادی

اما در کربلا اینگونه نیست

در آنجا مبهوت می شوی

دستانت که به ضریح امام حسین گره خورد

احساس میکنی آن حضرت تو را در بغل گرفته

درست مانند کودکی میمانی

که سالهاست

از پدر جدا مانده

و اینجاست که آرام می شوی

تو سعید را آنجا خواهی یافت

هنگامی که بهت زده

در فراغ پدر

شتابان به سوی حرمش ره می پیمائی

و هنگامی که

چنگ بر دامان امام مظلوم میزنی

او ترا مانند پدری مهربان

در آغوش می گیرد

اشگ هایت را می زداید

آنگاه احساس می کنی

پدر را باز یافته ای

و آرام می شوی...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد