اشگ مهتاب

فقط برای تو می نویسم...

اشگ مهتاب

فقط برای تو می نویسم...

مناجات

دیدم، نمیتونم هیچی بگم !

گاهی بغض ها ،

نمیزارن زبون باز بشه !

نمیزارن آدم حرفشو بزنه !

آمدم پیش تو ،

یه بار دیگه مناجات تورو گوش دادم ،

حرفائی که با خدا میزدی ،

چقدر ساده بود ،

چقدر بی تکلف !

اصلا خدا سادگی رو بیشتر دوس داره

تا حرفای قلمبه سلمبه رو !!

من باید از تو یاد بگیرم

تا بتونم با خدا حرف بزنم

راستش ؛

بلد نیستم ؛

می ترسم یه چیزی بگم

ناراحت بشه !

آخه منکه مثه تو معرفت ندارم .

نیگا به الانم نکن ،

اون موقع ها ،

وقتی که شور جوونی بود ،

خب نمی فهمیدم ،

کسی نبود بهم بگه

زندگی باهام چه خواهد کرد .

حالا ؛

کلمه به کلمه ؛

مناجات تو رو می خونم

و اونو تکرار می کنم

شاید خدا

از زبون تو

پدر رو ببخشه...