اشگ مهتاب

فقط برای تو می نویسم...

اشگ مهتاب

فقط برای تو می نویسم...

طلوع فجر

لحظه ها

تورا به طلوع فجر می برند

آرزو میکنم

ناله ام

به درگاهش رسیده باشد

و برایم بگوئی

خدا را حس کردی...

 

نظرات 3 + ارسال نظر
بی نام پنج‌شنبه 17 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 01:33 ب.ظ

اگر قـدر ثانیـه های بدون بازگشت را می دانستند و از قلـه های باشکوه موفقیـت چیـزی شنیده بودند،

هیـچ گاه...
برای در چالـه مانده ، چـاه را توصیـف نمی کردند...



[ بدون نام ] جمعه 18 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 01:48 ب.ظ

...

شیما دوشنبه 21 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 07:44 ب.ظ

منتظر بودم تا روزی بشه که جواب این نوشته رو داشته باشم
امروز اومدم و خدا خدا کردم کامنتش باز باشه
پدر خوب و مهربونم از همه ی دعاهات ممنون
امروز من واضح تر از همیشه و هر لحظه خدا رو احساس کردم
من دست مهربونیشو لمس کردم و اشک ریختم
ممنونم پدر...به خاطر همه ی دعاها همه ی نگرانی ها و همه ی دلتنگی هاتون!

انتظارش را داشتم
و انتظار تحولات دیگری که به زودی درک خواهی کرد
احساس که خدائی باشد عشق طعم و مزه دیگری دارد
و تو با زیباترین نوع عشق زندگی خواهی کرد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد