لحظه های دلتنگیه تو
یه سایه داشت
افتاده بود روی قصه من
و عجیبه که
سایه به سایه
آروم آروم با هم می رفتن
کجا ؟
نمیدانم !
نوشته های تو منو می بره توی عالمی
که مدام
ازش فرار می کنم
اما همیشه سایه وار
دنبالم میآد و رهام نمی کنه !
اتاقی که گفتی
شبیه اتاقیست
که اینجا و هر لحظه
مملو از امواج یاد ها و خاطره هاست
دیوار ذهنیتم
تماما با عکس هایش
تزئین شده
گاه سفری هر چند کوتاه
اما تا عمق احساس را
با او هستم
و این تنها زمان با او بودنست
به طور عجیبی احساس تو را میفهمم
لحظه های تو
همان لحظه های منه
مقصد یکیسیت ، رسیدن
تو خواهی رسید
روزی که میرسی
من هنوز نرسیده ام
و کالم...