اشگ مهتاب

فقط برای تو می نویسم...

اشگ مهتاب

فقط برای تو می نویسم...

نقش عشق...

 

دیشب

تولد شادی بود

وقتی بدنیا اومد شش ماهش تموم نشده بود

هیچ امیدی به زنده موندنش نداشتم

به خاطر همینم

نگاهش نمی کردم چون می ترسیدم مهرش به دلم بشینه

و بعد اگرزنده نمونه خیلی زجر بکشم

اونو توی دستگاه انکوباتورگذاشته بودن

بچه هائی که با او توی اون اتاق مخصوص

نگهداری می شدن یکی یکی تلف می شدن

اما او زنده موند

24 سالشه و لیسانس مترجمی زبان فرانسه را داره

اونو گذاشتم توی یکی دو پست گذشته (نامه ۳ )

همون دختری که داره نامه مینویسه

اون تابلو یه نقاشیه

از ایمان ملکی

من فقط صورت اونو توی نقاشی گذاشتم

وقتی به عنوان هدیه تولدش اونو بهش دادم

مات مونده بود

باورش نمی شد

قاب عکسشو توی بغلش گرفته بود و به همه نشون میداد

جات اینجا سبز بود

کاش می تونستم یه چهره هم از تو

به تو هدیه کنم

چهره های ترسیمی من

چهره نیست

عشقه...