اشگ مهتاب

فقط برای تو می نویسم...

اشگ مهتاب

فقط برای تو می نویسم...

یه قطره...

 

خدارو شکر که تو پیشمی

خدارو شکر

که لااقل

کسی هست ببینه لحظه های من  چگونه می گذره

بی خود نبود که تورو آوردم اینجا

میخواستم تو بجای او

ببینی من چه می کشم

بعد...

یه روزی که دیگه نبودم

وقتی آمد

براش تعریف کنی.

توکای عزیزم

دیدی امروز چه کسی آمده بود؟

وقتی هجده ساله بود استخدامش کردم

هنوز چهره شادابی دارد

باور نکردم...

چندین عمل جراحی مهم

روی او انجام شده بود

بیماری دردناکش باعث اعتیاد او بود

نوعی سرطان را یدک می کشید

دکتر ها گفته اند تا هفت یا هشت ماه دیگه بیشتر زنده نخواهد بود.

شوهرش خیلی زود تر از او مرده بود

دو تا پسر داره عین دسه گل

هردوشون ازدواج کرده اند و زیاد به مادر سر نمیزنن

وقتی وارد اتاقم شد مرا به اسم صدا کرد

بعد گفت:

منو میشناسی؟

چهره اش آشنا بود

گفتم : بله... ولی اسمت را فراموش کرده ام

کاغذی را از کیفش بیرون کشید و به من داد

بعد گفت:

می تونم یه سیگار روشن کنم؟

بهش تعارف کردم

سیگارشو روشن کرد

از طرز سیگار کشیدنش فهمیدم معتاده

روی کاغذی که بهم داد تائیدیه دکتر معالجش بود

مبنی بر معالجات بی ثمری که روی او انجام شده بود

اسمش را که دیدم

سرد شدم

آیا این همان دختریست که آن سالها

برای شروع زندگیش دنبال کار می گشت؟

پس آن زیبائی ، طراوت، شادابی چه شد؟!

چشمانش هنوز برق امید به زندگی را داشت

فقط کسی را نداشت

همدمی ، مونسی ، غمخواری که

بتواند التیام بخش زخم های درونش باشد.

از من و زندگیم پرسید

چیزهائی برایم گفت که متعجب شدم

و او از من بسیار می دانست

نمی دانستم چه باید بکنم

دلم سوخته بود

می گفت:

اگر تریاک نکشم ، از درد فریاد خواهم زد

اگر میبینی اینجا راحت نشسته ام

بخاطر استعمال آن ماده است

و من مجبورم...

هنوز چهره اش ظرافت آن سالهای دور را با خود داشت

هر بار که نگاهش می کردم

تنها یک سئوال پیش روی من ظاهر می شد

چرا...؟

دلم می خواست هر چه دارم بدهم و او خوب شود

اما متاسفانه خیلی دیر شده است

می گفت:

شیرین ترین لحظه زندگیم زمانیست که دیگر نباشم

اشگ معصومانه ای داشت

شاید به زلالی آب کوثر

نمی دانم چرا چنین قسمتی داشت

او هم می توانست مانند خیلی ها زندگی قشنگی داشته باشد

وقتی خداحافظی می کرد گفت:

منو ببخش که امروز اذیتت کردم

و رفت...

توکای عزیزم

تو امروز شاهد بودی که چه کشیدم

تو دعا کن

شاید دعای تو مستجاب شود...