اشگ مهتاب

فقط برای تو می نویسم...

اشگ مهتاب

فقط برای تو می نویسم...

انتظار

کاش یک بار بیآئی

و از این غمزده یادی بکنی

و اگر ممکن نیست

دست کم

یک پیامی بدهی

یا نمی دانم

هر طور خودت می دانی

خبر از خوبی حالت بدهی

و بگوئی ، هنوزم که هنوز است

نمی دانی بدبختی چیست

من در آن روز به تو خواهم گفت

حال من هم خوب است

همه چیز ، بهتر از قبل شده

و از این هم بهتر خواهد شد

ولی آنوقت که رفتی ، به تو می گویم

آنقدر تشنه لبخند تو ام

که نمی دانم ، با این همه بی تابی و ماتم چه کنم

کاش بین من و تو ،

فاصله کمتر بود

کاش حال و روزم ،

اندکی بهتر بود

آرزویم این است

باز هم از ته دل خنده کنی

من نمی خواهم ، هرگز تو بدانی که چه حالی دارم

تو اگر ، با خبر از سوز و گدازم بشوی

شاید از این همه خودداری من ، شکوه کنی

من نمی خواهم ،

آزرده شوی

من نمی خواهم ،

یک لحظه برای غم تنهائی من گریه کنی

 

                            (شهریار جعفری منصور)