اشگ مهتاب

فقط برای تو می نویسم...

اشگ مهتاب

فقط برای تو می نویسم...

خدایا...

 

 

خدایا...تو میدانی

برای هیچکس اینچنین به تو نزدیک نشدم

برای هیچکس اینچنین نگریستم

برای هیچکس اینچنین نخواستم

آنچه تا کنون دادی به خاطر بزرگیت بوده

اما این یکی را به خاطر دلت بده

دل تو

دریای بیکران رحمت توست

تنها قطره ای

یا جرعه ای زلال

از این بیکران

دل آن کودک معصوم را

امیدوار ترخواهد کرد

خدایا...

من به او قول داده ام

برایش از تو گفته ام

اگر رو سیاهم کنی ...چه کنم !؟

این آخرین لحظات

این آخرین دقایق

اگر به خاطر عصیانم نمی بخشی

به خاطر دل دردمند آن مادر ببخش

مادری که منتظرو امیدوار

برای به ثمر رسیدن این کودک

اکنون در کنار حرم

التهاب دارد

دست نیازش به سوی توست

مبادا دریغ کنی

مبادا ناامید کنی

کودکم را آرامش ده

او ذکر تورا دارد

تورا می خواند

تورا می جوید

تو هم که میدانی

پس بهترین پیامت را به او بده

آنگاه که از صحنه بر می گردد

چشم ها به چشم او خیره هستند

برق شادی را در چشمانش قرار بده

تا از طیف آن

دل ها به رحمت تو امیدوارتر گردد

خدایا...

اورا به تو سپرده ام

حفظش کن