اشگ مهتاب

فقط برای تو می نویسم...

اشگ مهتاب

فقط برای تو می نویسم...

قرار

امروز

از صبح سحر ، احساس سنگینی می کردم

دلم نمی خواست از خونه برم بیرون

حالم مساعد نبود

باید بیشتر استراحت می کردم

این روزا تا تغییری در حالم ایجاد میشه فورا فکرم میره سمت تو

نمی خوام حتی یه ذره هم شاهد نگرانی و ناراحتی تو باشم

خب منم فقط حرفامو با تو می زنم

فکر می کنم تو بیش از دیگران بهم نزدیکی

این صدای تیک تاک ساعت رو خیلی دوس دارم

دلم می خواست وقتی میآم توی دنیای تنهائی هات

این صدارو اونجاهم بشنوم

خب یه چیزائی هم هست که باید بین من و تو مشترک باشه

مثه صدای همین تیک تاک

این صدا گذر ایام رو برای ما تداعی می کنه

هر لحظه مارو بخودمون میآره که چه کرده ایم

شاید هم باعث بشه خودمون رو اصلاح کنیم

اگه تو اجازه بدی

این صدارو بیآرم اونجا

اونوقت اندیشه هامون شکل دیگه ای پیدا می کنن

یکسو میشن

درسته که ما در دو نقطه متفاوت زندگی می کنیم

اما همسوئی به نقاط اشتراک ما بستگی داره

وجه اشتراک من و تو بیشتر بر محور احساساتمون می چرخه

من این احساس رو درک کرده ام

ما هردومون همدیگرو در تنهائیمون پیدا کردیم

تنهائی نقطه مشترک بین من و تو بود

میل به داشتن،

داشتن چیزی که نداشتیم نقطه مشترک بعدی ما بود

من بدنبال تو بودم و تو بدنبال من

ما بدنبال مهری بودیم که از ما گرفته شده بود

این مهر نقطه اشتراک بعدی ما بود

و حالا ما داریم در این نقاط مجذوب می شیم

هر چه زمان بیشتر می گذره اشتیاق جذب هم بیشتر میشه

اگر خدای ناکرده این وسط یه اتفاقی بیفته

ضربه مهلکی برای هردوی ما خواهد بود

برای اینکه بتوانیم از شدت این ضربه جلو گیری کنیم

باید قراری بگذاریم

این قرار بین من و تو امانت خواهد بود

تو باید قول بدی به این قرار پایبند باشی

من و تو همچون پدر و فرزند تا روز موعود باقی خواهیم ماند

اگر آن روز برسد

نباید بیتابی کنی ، نباید تغییری در روان و افکار تو بوجود بیآید

نباید ناراحت بشوی

آنچه پروردگار ما تقدیر نموده است همآن خواهد شد

و تو باید تابع خالق خود باشی نه احساس

شیمای خوب و نازنینم

به من قول بده

ممکن است نبودنم تورا بیآزارد اما

در بودنم دلشوره هایم را از دلم بگیر که

وقتی نباشم بر تو چه خواهد گذشت...

همیشه یادت باشد که فقط برای تو می نوشتم

و اینجا آشیانه غم های یک پدر بود

پدری که سر انجام تورا یافت

و با تو غم هایش را بفراموشی سپرد

شیمای قشنگم

تا روزی که باشم برایت می نویسم

وتا همیشه دلم برایت تنگ خواهد بود

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد