اشگ مهتاب

فقط برای تو می نویسم...

اشگ مهتاب

فقط برای تو می نویسم...

...

با اینکه اینجا تنها جائیست که خیلی دوسش دارم اما

این روزا با بی میلی بهش سر می زنم !

بیشتر دوس دارم از اتفاقاتی که هر روز میفته مطلع بشم

همینم باعث شده که برم تو لاک خودم و به هیچ و پوچ بودن دنیا

فکر کنم...

اینکه زندگی معرکه آزمون های گوناگونی برای ماست

اینکه چگونه میشه از این آزمون ها گذشت

و اینکه آیا ما به اون درجه از تعالی که خداوند خواستار اونه میرسیم یانه

این اندیشه هاست که منو بخودش سرگرم کرده

زمان مثل برق و باد داره میگذره و کتاب زندگی در کوران حوادث ورق می خوره

در نقطه ایکه من قرار دارم شاهد تحولاتی هستم که پوچی

 اینگونه زندگی برام به اثبات رسیده...

ما دچار کفران نعمات الهی شده ایم

جرائم بیشماری را در مقاطع زندگیمون مرتکب شده ایم

و فکر نکردیم که اشرف مخلوقاتیم

عشق ، این والاترین نعمت الهی رو نادیده گرفتیم و به دشمنی با هم پرداختیم

از خودم می پرسم... ! چرا؟

و همیشه جواب این چرا هارا در گورستان آدمیان یافتم

جائی که وقتی در آنجا قدم میزنی

شاهد سکوت ترسناک کسانی خواهی بود که روزی مانند ما و در مقطع زندگی خودشان

چنین دنیائی رو تجربه کردند ودر زندان ابدی شان پوسیده اند

دنیائی اینگونه جز هیچ و پوچ نیست

کاش به کرامت انسانی مان بر می گشتیم

کاش خدا را از خودمان نمی رنجاندیم

کاش بهشت را می فهمیدیم

معرکه زندگی ما فراتر از استهزاست

بگونه ای شده که خداوند هم از خلقتش بیزاری می جوید

باید صبر کرد تا روزی که این بیزاری به انفجار بی انجامد

آن روز ، روز تقاص خواهد بود

دیری نخواهد پائید

زندگی مثل برق و باد می گذرد

و برگی دیگر از اوراق تاریخ ما ورق خواهد خورد

و چه تاریخچه نحسی...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد